آلما

من پنجره بر دوش به دنبال نسیمم

آلما

من پنجره بر دوش به دنبال نسیمم

آلما

آلما هستم؛ با دغدغه هایم: زبان، مذهب، فرهنگ و علایقم: طبیعت، عکس، فیلم، کتاب.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شبهای شنبه نیم ساعت مانده به پخش سریال روزهای دور از خانه چشم به صفحه تلویزیون می دوختیم و کودکانه هر دعایی بلد بودیم زیر لب می خواندیم که برق نرود. آن چهل دقیقه فارغ از هم و غم دنیا همه تصویرها و دیالوگها را می بلعیدیم و تا شنبه ای دیگر برای دیدن ادامه آن لحظه شماری می کردیم. روزها هم با همبازیهایمان می خواندیم اتل متل شون زاکو اوشین خوبه یا کایو!

تازه از بمباران و جنگ فارغ شده بودیم که سریال اوشین پخش شد و من کودکانه انگاشتم که جنگ، بمباران، فقر، سختی و مبارزه پدیده ای عمومی است و متعلق به همه مردم دنیا.

پس از بیست و چند سال بدون اضطراب قطعی برق و یا انتظار یک هفته ای دوباره آن را در تماشا، تماشا می کنم. حالا دیگر کودکانه نمی بینمش، بیست و چند سال بزرگ شده ام، اوشین همان است دختری فقیر با سختیهای فراوان و خستگی ناپذیر، اما دید من به او عمیق تر شده است، و غیر از حس نوستال‍ژیک، تجاوز، جنگ، دفاع، مبارزه، ایستادگی و... را بهتر درک می کنم.

همزمان با تولید این سریال در ژاپن مردم سرزمینم زیباترین صحنه های عشق به میهن، ایستادگی، همیاری و شهادت را بدون امکانات پیشرفته، با پشت صحنه ای به وسعت همه شهرها و روستاها و با حضور مرد و زن و کودک و پیر، هنرمندانه بر صفحه تاریخ ثبت کردند. درود بر مردم بی نظیر سرزمینم!

  • آلما تبریزی

چنین روزی بود که ناباورانه رفتن جسم سفیدپوشت را نظاره می کردیم و من در میان هق هق گریه ها و بغض نوحه ها، با حساب و کتاب کودکانه می پنداشتم آیا سی سال عمر کمی است؟!

تو رفتی و ما تنها ماندیم... اما خداوند چنان قدرتی به مادر داد که تمام امنیت حضورت را در کنارش حس کردیم و آغوشهایی مهربان که از تنهاییمان کاستند... سالها گذشته است، ما بزرگ شده ایم، اما تو همچنان پدر جوان ناکاممان هستی.

باز دلتنـگ و بی قرارم
و باز دلم به وسعـــــــــــت
ســــــیاهی جاده احساس گرفت
با چشمــانی بارانـــی و بغضــــی در گلو
قلم به دست می گیرم
و می نویسم
پــــــــــدر...

  • آلما تبریزی

آقایان! آقایان! ساکت!!!

از این همه شعار و قیل و قال خسته ایم! رایحه تند خدمتتان نفس مان را برید.

آقایان آرام باشید! به کجا چنین شتابان! اگر در تعریف مسئولیت با مولایمان علی (ع) همصدایید، و برای بر دوش کشیدن بار سنگینی که بر زمین مانده آمده اید، دیده ها و شنیده ها جز این حکایت می کند. جز ادعا، کوچک بینی و تکذیب یکدیگر، تعریفتان از مسئولیت چیست؟

این روزها اخبار تلویزیون را با علاقه بیشتری پیگیری می کنیم، خبرنگاران ما را به سالن جنجالی وزارت کشور متصل می کنند. هر روز حریفان تازه ای را می بینیم و در حالی که چشم به رینگ قدرت دوخته ایم می گوییم عجب! این هم آمد!

خیلی ها آمده اند فقط برای این که بیایند و در این شوی قدرت دیده شوند. خیلی ها طبل های توخالی شناخته شده اند، برخی غم نان دارند و برخی الان صادقند اما بعد چند صباح...

http://www.irna.ir/News.aspx?Nid=80654239

لطفاً با احساسات مردم بازی نکنید! صادق باشید! مثل مردم خوب سرزمینمان....

  • آلما تبریزی

بی نام تو نامه کی کنم باز

باز هم برگ سفید و ذوقی کودکانه برای نوشتن! و سرآغاز هر دفتر:

ای نام تو بهترین سرآغاز...

مدتها بود می خواستم در فضای مجازی خلوتی داشته باشم بزرگتر از دفتر دلنوشته هایم؛ تا اینکه به اصرار دوستی مهربان و تلاش او این وبلاگ به راه افتاد. قصد دارم اینجا بنویسم هر آنچه از دلم برمی خیزد؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

امروز شنبه است و شنبه ها نقطه شروع؛ و فردا اول ماه رجب است، بهانه خداوند برای بخشش بندگان. لحظه هایت سرشار از این بهانه باد!



  • آلما تبریزی